روانشناسی جنایی و وجدان
امروزه متاسفانه زندان ها از تعداد زیادی مجرم و متهم پرشده است و هرکدام بخاطر یک علت نابهنجاری که فرد را فرا گرفته است به زندان افتاده اند.
در اولین نگاه هر شخصی که دزدی میکند شما میگویید حتما وجدان نداشته که این کار را کرده،بله درست است وجدان یکی از عوامل بازدارنده از هرکار اشتباه و نابهنجار است که شخص را از کارنابهنجار بازمی دارد اما یک عامل دیگه ای هم هست که ممکن است حتی از وجدان هم قوی ترباشد وآن عدم توانایی تامین نیازهای ضروری خانواده است، دراین امر وقتی شخص فرزندان و همسر خودرا میبیند که نان شب ندارند و حتی نیازهای ضروری خود را نمیتوانند تامین کنند،دیگر وجدان نمیشناسد و نمیتواند وضعیت خود و خانواده خود را ببیند و شاید هم میخواهد یک شبه به زندگی سخت خود و خانواده پایان دهد و یک زندگی جدید و راحتی برایشان خلق کند که دراین امر سریع دست به کارهای نابهنجار میزند هرچند خودش عاقبت کارش را پیش بینی میکند اما بدبختی خانواده ذهنش را دربرگرفته و نمیگذارد درست تصمیم گیری کند و متاسفانه به کاری دست میزند که نه تنها نمیتواند زندگی جدیدی را خلق کند که بلکه زندگی تباه شده ای خلق میکند که ممکن است همسر و فرزندان از روز اول بدبخت تر و آواره کوچه و خیابان شوند یا به طلاق و جدایی بیانجامد.پس بدانیم بعضی از این اشخاص هرچند دارای وجدان بوده اند اما متاسفانه عامل دیگری توانسته بر وجدان غلبه کند،مسولین باید مردم را درک کنند و خودرا دراین حالت ها تصور کنند تا بتوانند به این اشخاص جواب دهند.
التماس دعا